صحبت کردن زندگی من را نجات داد
پدر من یک است بازنشسته متخصص قلب، بنابراین من همیشه این موضوع را مسلم میدانستم که اگر مشکلی جدی برای سلامتی من وجود داشته باشد، بهتر از این که بگذارم آن معطل بماند، میدانم.
به همین دلیل هرگز به ذهنم خطور نکرد که درد شدیدی که پس از یک شب بیرون رفتن با دوستانم ناگهان در بیضه ام احساس کردم، بحرانی بود که نیاز به مراقبت جدی پزشکی داشت. من فقط 28 سال داشتم - فکر می کردم برای سرطان بیضه خیلی جوان بودم.
اما درد مدام بدتر می شد. من در نهایت آن را به دوستم مورگان، یک بازمانده از لنفوم هوچکین، اشاره کردم.
"مرد، به من لطف کن و فقط به دکترت مراجعه کن. این کار را برای من انجام دهید.
گروه ویژه خدمات پیشگیرانه ایالات متحده در حال حاضر غربالگری منظم برای سرطان بیضه را توصیه نمی کند.* اگر به صحبت های دوستم گوش نمی کردم، ممکن بود زنده نمی ماندم.
من با پزشک مراقبت های اولیه ام قرار ملاقات گرفتم که کمی نگران بود. صبح روز بعد مرا برای سونوگرافی فرستاد. معلوم شد که من سرطان داشتم و مجبور شدم به سرعت تحت عمل جراحی (ارکیکتومی) برای برداشتن تومور قرار بگیرم، که مشخص شد سرطان بیضه غیر سمینومایی است. همچنین متوجه شدم که سرطان بیضه اگرچه نادر است، اما یکی از شایعترین انواع سرطان در مردان جوان است که بیشترین میزان بروز آن در سنین 20 تا 39 سال است.
انکولوژیست من سپس تشریح غدد لنفاوی خلفی صفاقی (RPLND) را توصیه کرد - روشی برای مشاهده اینکه آیا سرطان به غدد لنفاوی مجاور سرایت کرده است یا خیر - به دلیل خطر متاستاز به سایر قسمتهای بدن، مانند ریهها و مغز. بدون RPLND، انکولوژیست من گفت خطر عود من 40% خواهد بود.
من با اکراه RPLND را انتخاب کردم و این انتخاب درستی بود - از 30 غدد لنفاوی، هفت مورد سرطانی بودند. شیمی درمانی را ادامه دادم و با وجود موفقیت آمیز بودن، اودیسه سرطان من تمام نشده بود.
من پنج بستری در بیمارستان مربوط به عوارض روده از RPLND داشتم و در نهایت در سال 2015 برای برداشتن چسبندگیها (بافت شبیه اسکار)، به علاوه یک مداخله دیگر به دلیل عوارض جانبی در هر دو لگن ناشی از استروئیدهای مورد استفاده در طول شیمیدرمانی، جراحی کردم. این کمک کرد، اما من هنوز درد زیادی دارم و دیگر نمی توانم تنیس بازی کنم، سرگرمی که دوست داشتم. در نهایت به جراحی تعویض مفصل ران نیاز خواهم داشت و چندین جای زخم شکمی دارم که مدتی طول کشید تا بپذیرم و نسبت به آن احساس خودآگاهی نداشته باشم.
با وجود اینکه از سال 2006 بدون سرطان زندگی میکنم، سلامت روانی من از این همه استرس رنج میبرد. احساس میکردم زمانی که به من «همه چیز روشن» داده شد، به خیابان تف انداختم. هیچ کس من را آماده نکرد که چقدر سخت است که بدنم بعد از درمان از کار بیفتد. متأسفانه، من با این احساسات به روشی اشتباه برخورد کردم و گاهی اوقات زیاد مشروب می خوردم.
در نهایت، یک گروه پشتیبانی همسالان پیدا کردم و همه چیز را تغییر دادم. من الکل را ترک کردم و با درد ناشی از ضربه ای که متحمل شده بودم مواجه شدم. متوجه شدم نوشیدن الکل - که با افزایش خطر ابتلا به سرطان نیز مرتبط است - هدر دادن فرصت دومی بود که به من داده شد.
نزدیک به 20 سال از زمانی که من از سرطان پاک شدم می گذرد، اما پیشرفت نسبتا کمی در تشخیص و درمان سرطان بیضه صورت گرفته است. به همین دلیل، من به جمع آوری $50000 برای سازمان های مختلف سرطان کمک کرده ام. من می خواهم تغییر را ببینم! من به ویژه در مورد پیشگیری و بقا اشتیاق دارمorship و کار روی راه اندازی غیرانتفاعی خودم برای کاهش ترس و درد برای دیگرانی که از موقعیتهای مشابهی با آنچه من تجربه کردم، رنج میبرند.
من اخیراy از m استعفا دادy یک کار شرکتی پرمخاطره و شروع به کار به عنوان مشاور برای مدارس دولتی کردم که زندگی من را با شادی بیشتری پر کرده است. می دانم که هیچ چیز در زندگی تضمینی نیست. همچنین اکنون میدانم که بهتر است از زمان خود روی زمین برای کمک به دیگران استفاده کنیم - و وقتی بهترین دوستتان به شما میگوید که این درد را بررسی کنید، فوراً این کار را انجام دهید!
*در حالی که USPSTF غربالگری سرطان بیضه را در توصیه های خود لحاظ نمی کند، بنیاد پیشگیری از سرطان، افراد دارای بیضه را تشویق می کند تا از ارائه دهنده مراقبت های بهداشتی خود بخواهند که بیضه های آنها را به عنوان بخشی از برنامه فیزیکی معمول خود معاینه کند و با آنها در مورد خودآزمایی بیضه صحبت کند.